حنث عظيم
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 15 فروردين 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

[اقوال مختلف در باره مقصود از" حنث عظيم " كه اصحاب شمال بر آن اصرار میورزيدند]
" وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ" در مجمع البيان میگويد:
كلمه" حنث " به معناى شكستن عهد و پيمان مؤكد به سوگند است، و اصرار در شكستن چنين عهدى به اين است كه: به اين عمل ناستوده هم چنان ادامه دهد، و به هيچ وجه دست از آن برندارد.
و شايد اين معنا از سياق استفاده بشود كه اصرار بر حنث عظيم عبارت است از اينكه استكبار از پرستش و بندگى پروردگار خود دارند، عبادتى كه بر حسب فطرت بر آن پيمان بسته بودند، و در عالم ذر بر طبق آن ميثاق داده بودند، و در عين سپردن چنين پيمانى فطرى غير پروردگار خود را اطاعت كنند، و اين پيمان شرك مطلق است.
بعضى هم گفته ‏اند:
اصلاً كلمه" حنث " به معناى گناه عظيم است، و اگر با اين حال كلمه مذكور را به وصف عظيم توصيف كرده، با اينكه عظيم در معناى خود كلمه خوابيده، براى مبالغه است، و منظور از حنث عظيم شرك به خدا است.
بعضى ديگر گفته ‏اند:
حنث عظيم به طور كلى به معناى هر گناه كبيره است.
بعضى هم گفته ‏اند:
سوگند خوردن بر اين ادعا است كه قيامت دروغ است، و اين سوگند در آيه شريفۀ
" وَ أَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَمُوتُ "
حكايت شده میفرمايد:
مشركين سوگندهاى غلاظ و شدادى به خدا میخورند كه خدا مردگان را زنده نمیكند،
ولى
لفظ آيۀ مورد بحث مطلق است، نه از آن خصوص عهدشكنى متبادر است، و نه شرك به خدا، و نه گناهان كبيره، و نه سوگند بر نبودن معاد، و چون آيه مطلق است پس با احتمال ما بهتر میسازد كه گفتيم: عبارت است از
«اطاعت غير خدا»
كه اين نيز مطلق است و شامل همۀ آن احتمالات میشود.
ترجمۀ تفسیر المیزان

*****************************

حنث .
[ ح ِ ]
(ع اِ)

بزۀ بزرگ .
بزه .
اثم .
ذنب .

و کانوا یصرون علی الحنث العظیم .

|| خلاف در سوگند.
خلف در یمین .
ج ، احناث

و آل مهلب هرگاه که بحق مهلب سوگند یاد کردندی حنث را بدان راه نبودی . (تاریخ بیهق).

|| ادراک و بلوغ .
تکلیف .
حد بلوغ .
حد تکلیف .
بتکلیف .
گویند: بلغ الغلام الحنث .
بتکلیف رسید آن کودک .

|| (مص)
بزه مند شدن .

|| میل کردن از حق بباطل .

|| میل کردن از باطل بحق یا از حق بسوی باطل .

|| خلاف سوگند کردن .
سوگند دروغ کردن .
دروغ شدن سوگند.
وفا نکردن بموجب سوگند.